مــن عاشقانه هایم را
روی همین دیوار مجـــازی می نویســــــــم !
از لـــج خـودم . . .
که تو بدونی دردرونم چه غوغای ست
و به من چه میگذره
اگرچه میدانم برایت مهم نیست….
†??'§ : آواره مرگ, مرگ, اواره , اواره مرگ, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, آواره مرگ, بهنوش, باز, بی کسی , چاره , تنهایی, عاشقانه, داستان, رومان, من عاشقانه هایم را,
بچــــه که بودم فکـــر میکردم فقـــط زنبــــورها نیش میزننـــد
بـــــــزرگ شدم
دیـــدم، شنیـــدم، رفتــــم، آمـــدم
و یــــاد گرفتــــم
نــــه، آدمها هم نیــــش میزننـــد
هر چقـدر صمیــــــمی تر، عزیزتر
نیششـــان ســـــمی تــــر !
†??'§ : آواره مرگ, مرگ, اواره , اواره مرگ, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, آواره مرگ, بهنوش, باز, بی کسی , چاره , تنهایی, عاشقانه, داستان, رومان, بچه که بودم فکر میکردم,
تو را بوسیدم و جانم به در شد تنم آواره و دل در به در شد
به کامت تا نهادم کام خود را تمام هستی ام زیر و زبر شد
نمیدانم که بوسیدن چه حکمیست که تا آمد جدائی بی اثر شد
ز بوسه بوسه ی دیگر طلب کن که این دنیا ز بوسه پر ثمر شد
†??'§ : آواره مرگ, مرگ, اواره , اواره مرگ, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, آواره مرگ, بهنوش, باز, بی کسی , چاره , تنهایی, عاشقانه, داستان, رومان, تو را بوسیدم و جانم به در شد,
شب که در آغوش ستاره ها خوابیدم لحظه لحظه
همه دم خواب ترا می دیدم همه جا وهمه دم تا به سحر
در نور ظریف رخ تو ستاره ای می چیدم
چیدم زرخ ات ،مهر هزاران لبخند
خندان زبرت گل بهاران دیدم
از بلبل باغ در وصف تو یار
سرود دلنشین باغ می شنیدم
نگاه تو چون دشت بود ومن آهو
از زلف سیاه تو می رمیدم
درآن دشت ودمن بی همدم
از هزاران قصه ی دلتنگی نالیدم
خسته و دلشکسته در میان باغ
در کنار گیسوان تو خوابیدم
به امید دیدن روی خورشید
کنار سیاهی شب تا به صبح آرمیدم
†??'§ : آواره مرگ, مرگ, اواره , اواره مرگ, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, آواره مرگ, بهنوش, باز, بی کسی , چاره , تنهایی, عاشقانه, داستان, رومان, تنهایی در آغوش ستاره ها خوابیدم,
بعد از مردنم سرم را جدا کنید و بگذارید روی شانه ام
شانه ای که سر می خواست ، سری که شانه میخواست …
هر دو را به آرزویشان برسانید !
†??'§ : آواره مرگ, مرگ, اواره , اواره مرگ, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, آواره مرگ, بهنوش, باز, بی کسی , چاره , تنهایی, عاشقانه, داستان, رومان, بعد از مردنم سرم را جدا کنید…,
فکر نکن که به پایت می نشینم …
بلند میشوم ، آرام چرخی میزنم و مطمئن میشوم که نیستی
بعد برمیگردم سَرِ جایم ، سرم را میگذارم روی زمین و می میرم !
†??'§ : آواره مرگ, مرگ, اواره , اواره مرگ, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, آواره مرگ, بهنوش, باز, بی کسی , چاره , تنهایی, عاشقانه, داستان, رومان, فکر نکن که به پایت می نشینم …,
آهای عاشق خسته من ، دستت را بگذار بر روی دل من. میبینی که من نیز مثل تو خسته ام ، میبینی که من نیز مثل تو با غمها نشسته ام. آهای عاشق خسته من ، عاشق دل شکسته ات شده ام ، ببین مرا که محو نگاه زیبایت شده ام.
من اینجا و تو آنجا هر دو دلشکسته ایم ، تا اینجا هم اگر نفسی است برای هم زنده ایم. من برای تو میشکنم و تو برای من ، راه راست بی فایده است ، تقلب میکنیم تا زندگی مات شود در این دایره غم… آهای عاشق خسته من ، شب آمده و باز هم یاد تو در دلم ، ستاره ها خاموش ، من مانده ام و وجودم که در حسرت است ، در حسرت یک آغوش …. آغوشی که لذتش تنها با تو است ، دنیا خواب است ، کاش بودی که بیداری ام تا سحر عادت است. آهای عاشق خسته من ،کجا میروی ، جایی نداری برای رفتن ، همه جا ماندنیست ، جز اینجا که نمیتوانیم بمانیم برای هم…. شعر غم میخوانم و اشک در چشمانت ، غم برای یک لحظه رود درمان میشود آن درد حال پریشانت. من برای تو فدا میشوم و تو برای من ، همه وجودم فدایت ، تو آرام بمان تا خیالش راحت شود دل من.. آهای سرنوشت ، با ما هم؟ ما که در زندگی به ناحق باختیم و چیزی نگفتیم، در آتش عشق سوختیم و باز هم سکوت کردیم ، با غمها همنشین بودیم و با حسرت نشستیم ، هر چه رفتیم، آخر راه بن بست بود و باز هم نشکستیم! رفتیم و رفتیم تا آخر راه ، آخرش پیدا نشد و ما نشستیم چشم به راه… آهای عاشق خسته من ، دستت را بگذار در دستان من … میبینی که تا اینجا هم با تو ماندم، گفته بودم تا آخرش ، آخر قصه را هم برایت خواندم….
†??'§ : آواره مرگ, مرگ, اواره , اواره مرگ, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, آواره مرگ, بهنوش, باز, بی کسی , چاره , تنهایی, عاشقانه, داستان, رومان, ,
عضی وقتا سکوت میکنی چون اینقدر رنجیدی که نمیخوای حرفی بزنی …
بعضی وقتا سکوت میکنی چون واقعا حرفی واسه گفتن نداری …
گاهی سکوت یه اعتراضه گاهی هم انتظار …
اما بیشتر وقتا سکوت …
واسه اینه که هیچ کلمه ای نمیتونه
غمی رو که تو وجودت داری توصیف کنه
†??'§ : آواره مرگ, مرگ, اواره , اواره مرگ, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, آواره مرگ, بهنوش, باز, بی کسی , چاره , تنهایی, عاشقانه, داستان, رومان, ,
قلبت طاقتم را نداشت و طاقتم تو را………تقدیم به دریای عشقم
دارم از تو می نوسم…………..که نگی دوست ندارم
از تو که با یک نگاهت ………….زیر و رو شد روزگارم
روی گلهای نرگس ، با یک مداد قرمز ، هزار دفعه نوشتم…………زندگی بی تو هرگز
تموم دنیا سر جاش ………………….. فقط منو دوست داشته باش
دوست واقعی کسی است که دست تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند
بدترین شکل دلتنگی برای کسی است که در کنار او باشی
ولی بدانی که هرگز به او نخواهی رسید.
دعایی میکنم هرشب ز دل بیرون رود مهرت……ولی اهسته میگویم خدایا بی اثر باشد
تو بودی باور من ، تو یار و یاور من ، تو بودی عشق اول ، رفیق اخر من
تو بودی شور هستی ، رفیق خوب مستی ، تو بودی کعبه عشق ، مثل خدا پرستی
پروانه به شمع بوسه زد و بال و پرش سوخت ، بیچاره از این عشق سوختن اموخت.
فرق من و پروانه در اینست که او پرش و من دلم سوخت.
شبی پرسیدمت بابی قراری به غیر از من کسی را دوست داری؟
به چشمت از شرم شد اشک جاری میان گریه هایش گفت…..اری
†??'§ : آواره مرگ, مرگ, اواره , اواره مرگ, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, آواره مرگ, بهنوش, باز, بی کسی , چاره , تنهایی, عاشقانه, داستان, رومان, ,
حتما قول بدید بخونید می دونم حوثله نمی کنید ولی بخونید زیاد نیست
†??'§ : آواره مرگ, مرگ, اواره , اواره مرگ, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, آواره مرگ, بهنوش, باز, بی کسی , چاره , تنهایی, عاشقانه, داستان, رومان, ,
??ادامه مطلب??
C†?êmê§ |