ایـــن روزها چقـــدر دلــــم برایـــت تنـــــگ مـــی شــود…
کـســـی نمـــی دانــد چــرا ؟؟؟!!!
کـســـی نمــی پـرســـد چـرا ؟؟؟!!!
امــا مـن سخــت آشفتــه ام و چـقـدر بـی تـاب…
مـــی گویـند ایـن روزهـا عـاشــقــــی هـم پیشیــه ای اسـت نــو …
امـا مــن عــاشــقــی پیشــه نـکـرده ام …
مــــن پیشـــه ام عــاشقــــی اســت …
از آن روز کـه ابتـدایــی نـداشــت…
مـن سـالـهـاسـت کـه عـاشــق تـــو هـسـتـم …
یـادت مــی آیـــد آن روزهــای سـرشـار از شــادی را…
آه کـه چـقــــدر خـــســـتـــه ام …
†??'§ : آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg,
نمی دونم از کجا و چطور بگم
وقت رفتن رسیده و به اجبار باید از کنار شما رفت و تنهایی وترک کنم…
ولی متاسفانه باید رفت و کاری نیمه تمام را به پایان برسانم…
امیدوارم بخاطر تمام کم کاری ها و کمبودهایی که زندانی برای سایت گذاشت
و یا بدی در حق کسی کردم
من را ببخشید …
از این پس بجای من موناخانوم به عنوان ادمین تنهایی فعالیت خودشون وآغاز می کنند
امیدوارم مثل همیشه کنارشون باشید وبرای موفقیت سایت تلاش کنید…
†??'§ : آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg,
†??'§ : آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg,
†??'§ : آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg,
†??'§ : آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg,
†??'§ : آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg,
قلبم بی تابانه بهانه ی کسی را میکند که بار سفر بسته و رفته است...
رفته و چقدر زود از یاد برده که
نگاهی بی صبرانه منتظر نگاه های اوست
که چقدر آغوشی تشنه ی بغل های اوست
و این قلب دیوانه ی من باید رنج بکشید و
صبوری کند....
تا از یاد ببرد صاحبش را...
تا عشقی که سراسر وجودش را به لرزه می انداخت را
فراموش کند....
و فراموش کند که روزی کسی بود
که برایش زندگی بود......
†??'§ : آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg,
یه پسر بود که زندگی ساده و معمولی داشت
اصلا نمی دونست عشق چیه عاشق به کی می گن
تا حالا هم هیچکس رو بیشتر از خودش دوست نداشته بود
و هرکی رو هم که میدید داره به خاطر عشقش گریه میکنه بهش میخندید
هرکی که می ومد بهش می گفت من یکی رو دوست دارم
بهش می گفت دوست داشتن و عاشقی مال تو کتاب ها و فیلم هاست….
روز ها گذشت و گذشت تا اینکه یه شب سرد زمستونی
توی یه خیابون خلوت و تاریک
داشت واسه خودش راه میرفت که
یه دختری اومد و از کنارش رد شد
پسر قصه ما وقتی که دختره رو دید دلش ریخت و حالش یه جوری شد
انگار که این دختره رو یه عمر میشناخته
حالش خراب شد
اومد بره دنبال دختره ولی نتونست
مونده بود سر دو راهی
بقیه در ادامه مطلب
†??'§ : آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg, آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg, آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg, آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg, آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg, آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg, آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg, آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg, آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg, آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg, آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg, آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg, آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg, آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg, آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg, آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg, آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg, ,
??ادامه مطلب??
نمیدانم به گوشت میرسد آنجا صدای من , نمیدانم تو هم احساس خواهی کرد چون من درد هجران را ؟ نمیدانم تو هم شبها به یاد آن شب دیدار ! , چراغان میکنی از اختران اشک دامان را ؟ نمیدانم تو را شبها اگر خوابیست , می بینی مرا در ابر رویاها که می گریم ؟ نمیدانم گرامی داشتی آن عهد و پیمان را ؟ نمیدانم تو را هم از درون خسته دل , از درنگ خسته تقویم بیزاریست ؟ نمیدانم به خاطر داری آن ساعت که میگفتی و می گفتم : فراموشت نخواهم کرد تا جاوید ؟ نمیدانم تو را هم هست این امید که روزی از پس آن کوههای دور , بناگه دختر خورشید , بر قلب سیاه تیرگی تازد ؟ نمیدانم . نمیدانم
†??'§ : آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg,
†??'§ : آواره مرگ, بازهم بی کسی رو چاره کردیم, بهنوش, آواره, مرگ, باز, هم, بی, کسی, رو, چاره, کردیم, avarehmarg,
C†?êmê§ |