من زندگیمو می فروشم٬ هر کی خریداره بیاد
چون که می خوام برم سفر٬قیمتش نیست خیلی زیاد
حراج کردم زندگیمو ٬ تا بتونم مرگ بخرم
دلم می خواد تنها برم٬ هیچی از این جا نبرم
من زندگیمو می فروشم٬ به یک دیدار به یک نگاه
هر کی خریداره بگه٬ آی مردم زندگی خواه
من زندگی رو نمی خوام٬ مرگ واسه من قشنگتره
گاهی میون بودنا٬ نبودن خیلی بهتره
دل بریدم از همه کس٬ از خودم و از همه چيز
دیرم شده باید برم٬ نباید این جا بمونم
من زندگیمو می فروشم٬ من زندگیمو می فروشم
مرگ داره می یاد سراغم٬ از دست داره می ره هوشم
دلم گرفته از زمین٬ می خوام برم تو آسمون
خداحافظ زمینی ها...سلام خدای مهربون... ...
†??'§ : آواره مرگ, آواره, مرگ, وب سایت رسمی آواره مرگ, بهنوش16 , بچه های دهرم, عاشقانه, عشق و نفرت , تنهایی عالن, ,
آهنگ جدید ,احساسی و بسیار زیبای مجید علیپور با نام بابا ندارم ...
(با صدایی شبیه صدای مجید خراطها)
†??'§ : Majid Alipour - Baba Nadraram,
??ادامه مطلب??
آدَمـ هـا کِـه "عـَوَضــ" می شَوَنـد ...
اَز "سَـلامـ" و "شَب بـِخیـر" گُـفتـَنِشانــ مـی شَوَد ایـن را فَهمیـد!
از "حـَرف هـا" وَ "نِـگاه هـا"؛
از گـودال هایِ ِ عَـمیقی کِـه بِیـن ِ تــُو وَخُـودشان می کـَنـنـد
وَ داخِل آن را پُـر از دَلیل مـی کُنـَند ...
از نردبان ِ موهایت که پایین می آیم،
در حیاط خلوت شانه هات ...
مهمانم کن به نوشیدن ِ یک فنجان
لبریز از شراب سرخ لبت !
و راهی ام کن ...
راه ِ زیادی نمانده
مقصد بعدی:
" ایستگاه اول قلب تو"
زخم زندگی ات منم
همه به زخم هایشان دستمال می بندند
تو
اما
به زخمت
دل بسته ای
گریه نکن بذا سر روی شونه هات بذارم
گریه نکن من که طاقت دیدن اشکو ندارم
حرفای تو می مونه توی قلب من همیشه
تقدیر ما بود بین ما دوتا جدایی باشه
گریه نکن گریه نکن
می میرم یه روزی اگه چشمای من دیگه تو رو نبینه
اشکاتو پاک کن ببین حال منو داره گریه م می گیره
گریه نکن می دونم برم از غم و غصه می میری
اشکاتو پاک کن می دونم توام از عشق خیری ندیدی
بیا عزیزم سرتو بالا نگه دار
راهی نمونده خدانگهدار
آخه عزیزم قسمت همینه
چشمای خیسم تو رو نبینه
می میرم یه روزی اگه چشمای من دیگه تو رو نبینه
اشکاتو پاک کن ببین حال منو داره گریه م می گیره
گریه نکن می دونم برم از غم و غصه می میری
اشکاتو پاک کن می دونم توام از عشق خیری ندیدی
هیچ کس تنهایی ام را حس نکرد
†??'§ : آواره مرگ, بهنوش, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, وب سایت رسمی آواره مرگ,
بین دستای من و تو، فاصله خیلی زیاده!
تو روی ابرا سواری، من روی زمین پیاده!
یادته به من می گفتی؟ اوج می گیریم توی پرواز
اما از دلم گذشتی، با غریبه خوندی آواز...
قطره قطره اشک های من، می چکید به روی سازم
وقتی که با سر می گفتی، نمی خوام باهات بسازم
حالا نیستی تا ببینی بی تو هر لحظه شکستم
توی این پیچ و خم راه بریدم خسته ی خسته ام
میون جاده ی تردید توی خلوت تو سیاهی
بی حضور عاشق تو، گم شدم تو این دو راهی
یه طرف پر از ستاره، میگن عاشق شو دوباره
چه کنم؟ دلم به جز تو هیچ کسی رو دوست نداره!
چند مسافر به شهری رسیدن و می خواستن مقداری سوغاتی و هدیه بخرند. باروبندیل و به یکی از همسفران سپردند و رفتن؛ همسفر آنجا نشست تا دوستان برگردند. کمی اون طرف تر بچه ها مشغول بازی و سروصدای زیادی به راه انداخته بودند. اما انگار مرد غرق در افکار خود بود. مدتی گذشت؛ از نشستن خسته شد خواست بلند شه و کمی قدم بزنه تکانی به خود داد، بچه ها خیال کردند که مرد از سرو صدای آنها ناراحت شده و می خواد اونا رو دعوا کنه پس پابه فرار گذاشتن...
وقتی مسافرا برگشتند چهره ناراحت و گرفته دوستشان توجه همه رو جلب کرد. وقتی علت و پرسیدن مرد با ناراحتی گفت: «هیچ! تا حالا که به این سن رسیدم هنوز بلندشدن از روی زمین و یاد نگرفتم!»
گاهی لطافت روح به جایی می رسه که کوچکترین آزار ناخواسته حتی در این اندازه بر دیگران روا نیست. وقتی ناگهان پاتو رو ترمز می ذاری ، باصدای خنده بلند دیگران و از خواب می پرونی، بی هوا حرفی میزنی که باعث رنجوندن کسی می شه ؛ تو قصد آزار کسی رو نداری اما با کمی احتیاط بیشتر می شه هم دیگران و ناراحت نکرد و هم مراقب لطافت روح خود بود.
C†?êmê§ |