الهی بمیرم اگه ببینم غم تو چشات و
الهی که باشه برای دل من تمومیه دردات
الهی بمیرم واسه اون نگاهت که اینقد نجیبه
الهی بمیرم واسه اشک چشماتکه خیلی غریبه
بمیرم الهی واسه تو واسه تو
، واسه تو که گریه کردی
تو که لحظه لحظه تموم غمارو با من سر می کردی
دیگه گریه بس کن بزا واسه من تمومه غماتو
بزار من بمیرم که تاغت ندارم ببینم چشاتو
بمیرم الهی...................................
پشت سرت به جای اشک یه کاسه آب می ریزم
حالا که رفتنی شدی سفر بخیر عزیزم
این آخرین خواهشمه مواظب خودت باش
اونی که جام و می گیره جوونی تو بزار پاش
اسم من و جلوش نیار، بهوونه ای نگیره
بهش بگو دوستت دارم بزار برات بمیره
عکس من و پاره بکن یه وقت اون و نبینه
خجالت از چشام نکش، که عاشقی همینه
یادته یادگاری نوشتی رو دیواری
که من و دوسم داری و تنهام نمی زاری
حالا می خوایی بری من و بزاری تنها
منم بدون تو می شم بی خیال دنیا
نکه گله کنم نه اصلا گله ی نیست
تو رو بدرقه می کنم با چشم های خیس
هر کسی واسه خودش یه خدایی داره
نه که نفرینت کنم نه این رسم روزگاره
که بی تو همدمم شده قلم و کاغذ
تنها چیزی که ازت دارم یه عکس پارست
اونم همدمی واسه این دل سادست
با اون خاطره هایی که واسم شیرین و تلخه
بهت میگم خداحافظ گرچه گفتنش سخت
دفتر خاطراتت و تو خلوتت بسوزون
یادت نره که کی بودی به دلت هم بفهمون
اگه یه روز من و دیدی به روت نیار که دیدی
حتی اگه صدات زدم به روت نیار شنیدی
کی گفته نفرین می کنم، غصه به تو حروومه
خوشبختی تو گل من، همیشه آرزومه
اشکی که بی صداست
پشتی که بی پناه است
دستی که بستر است
پایی که خسته است
حرفی که صادق است
شرمی که آشناست
دل را که عاشق است
دارایی من است
ارزانی شما...
دوستت دارم
کودکان گل فروش را می بینی !؟
مردان خانه به دوش
دخترکان تن فروش
مادران سیاه پوش
کاسبان دین فروش
محرابهای فرش پوش
زبانهای عشق فروش
انسانهای آدم فروش
همه را می بینی .... ؟!
می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد ... !!!
میگن دلت گرفته
بیا یه بار دیگه همه دنیام و بسوزون
میگن دلت گرفته
بیا غمات و با گرمی خنده هام بپوشون
میگن جونم و می خوای
تو که دارو ندارم و گرفتی خب اینم روش
میگن شدم اسیرت
تو رو خدا اسیرت و یه وقت نکن فراموش
با تموم بدی هایی که کردی باز می مونم
برای زندگی هر دو مون دل نگرونم
هنوز حرمت قولایی که دادیم سر جاشه
هنوز خونه قلب من هوای تو باهاشه
هنوزم قاب عکس تو روی دیوار خونست
به جون تو از اون روزی که رفتی دل دیوونست
هنوزم توی خونمون حریمت سر جاشه
نذاشتم کسی پا بذاره حرمتت بپاشه...
برام تنگ شده وُ دلباخته و پشیمونی...
می دونم پشیمونی...
با این که رفتی از پیشم تو هنوزم عاشقمی
می دونم پشیمونی هنوزم تویِ فکرمی
هنوز دوسَم می داریُ دلداده یِ عشقمونی
دلت برام تنگ شده وُ دلباخته و پشیمونی
.
.
.
...غرورُ بشکنُ برگرد برگرد هنوزم دیر نیست
هنوزم این دلِ خسته عاشقِ وُ دلگیر نیست...
آدمها در اطراف خود حریمهایی دارند که تنها افراد خاصی را به آن راه میدهند. اگر چه حریمها و اندازه آنها به فرد، فرهنگ و موقعیت وابسته است، اما جایگاه آن در مغز است و ورود به حریم دیگران، در اغلب فرهنگها ناپسند و ناراحتکننده است. این که نباید به حریم دیگران وارد شد، یکی از قدیمیترین قوانینی است که اگر نگوییم در همه، در اغلب جوامع انسانی وجود دارد و رعایت میشود. خیلیها، حریمهای شخصی را که انسانها در اطراف خود دارند به حباب تشبیه کردهاند، اگرچه برخی با این تشبیه موافق نیستند و آن را توصیفی نامناسب برای حریم افراد میدانند، با این حال، تشبیه حباب، توضیح فضای شخصی افراد را سادهتر میسازد؛ اما اصلا این حبابهای فرضی که ما در اطراف خود داریم، چه هستند و چرا وجود دارند؟ چه اتفاقی میافتد که وقتی کسی وارد فضای شخصی ما میشود، اینقدر آزرده میشویم؟ «لایفز لیتل میستریز» در گزارش خود کوشیده به این سوالها پاسخ دهد
??ادامه مطلب??
چرا هر شب تورو دارم؟
بدون اینکه حتی یک نفس از من جدا باشی
چرا تو جاده گم می شم؟
بدون اینکه حتی یک نفس پیدا شی
چرا از بی تو می ترسم
همش دستات و می گیرم
تو ماه و بردی از شب هام
من از بی ماه، می میرم
واسه چی...
تو هنوز توی عمق ترانه ها می
واسه چی...
واسه چی...
توی هر نفسم تو هنوز باهامی
واسه چی...
مگه نه اینکه دستام و ول کردی
نذاشتی با تو دنیام و بسازم...
تو را هر شب به این جاده ی تاریک و نمناک
واسه چی... می بازم؟
چرا این جاده می پیچه؟
همه اش سمت یه بی راهه
چرا من از تو جا موندم؟
چرا دنیا پر از راهه؟
چرا دستامو ول کردی؟
چرا خواستی که تنها شم؟
نمی بینی که عمر من
مثه یه قصه کوتاهه
مثه یه قصه کوتاهه...
C†?êmê§ |