عشق و تعصب اونی نیست که تو فکرمیکنی.معنی تعصب این نیست که وقتی یکی میگه "الهی قربون آرش برم"بهش بی احترامی کنی واسه اینکه فکرمیکنی آرش فقط متعلق به توهست.فکرمیکنی فقط خودت دل داری. عشق این نیست که فقط قربون صدقه ی عکساش بری.من نمیگم که توهیچی ازعشق نمیدونی و من سلطان عاشقام فقط میخوام بگم توداری اشتباه میکنی.من هیچ کاری بهت ندارم.اصلا دوس ندارم باهات حرف بزنم فقط به خاطراخلاقاته نه چیزدیگه.تومیای تو روی من میگی من خیلی آرش رودوس دارم هرچی ازدهنت درمیادبه من میگی چون من دیدمش .میگی می میری براش .جزاون به هیچکس دیگه فکر نمیکنی ولی از۳۰کیلومتری به پسرا امارمیدی. دخترعزیز تودازی اشتباه میکنی...میدونی عاشق واقعی کیه؟؟؟اون پسربچه ایه که روشیشه ی سرویس مدرسش باعشق مینویسه"می دونم آرش آقای گل میشه".اونیه که فقط به خاطرخودش دوسش داره نه به خاطرچیزایی که داره.عاشق اونیه که دنیاروتوچشای آرشش میبینه.اونیه که فقط به خاطر عشقش نفس میکشه.به خاطرعشقش به هزارنفرپشت می کنه .کسیه که خیلی مغروره ولی به عشقش که میرسه غرورشو خیلی راحت میشکنه. امروزمعلم ریاضیمون ازمن یه برگه گرفت که توش دوتا آهنگ عاشقونه نوشته بود.منم بالاش نوشته بودمـ فقط برای آرش.کلی هم جمله ی عاشقونه خودم نوشتم توبرگه.رفتم پای تخته وقتی برگشتم دیدم کاغذه دست معلممونه فقط نگام میکرد.بغل دستیم به جای من داشت سکته می کرد.ولی من خیلی خونسردنشسته بودم وسرم به کارخودم گرم بود.میدونی چرا ؟چون میدونستم که ایناهیچی نمیتونن بگن.فوق فوقش کم کردن انضباطه که واسه من صفره.یا حالا توپرونده مینویسن و یه تعهدمیگیرن و تمام.مهم اینه که اسم آرش توقلب من هک شده.شایدبتونن کاغذوپاره کنن وبریزن توسطل اشغال ومنو یه کوچولوناراحت کنن ولی هیشکی نمیتونه یک لحظه هم منوازفکروخیال آرش دورکنه.من نه به هوادارای آرش کاردارم نه به قول تووخیلی های دیگه به ابروهای ورداشتش نه به خالکوبیش نه به نیمکت نشینیش نه به قدوقوارش نه به صورت برنزه شدش نه به یه سری کاراش که خودت میدونی چیومیگم.من به هیچکدوم ازایناکارندارم من خودشومیخوام.ایناهم مهم هست ولی من خودشودوس دارم مث بعضیاعاشق تیپ و قیافش نشدم.من بدجور عاشقش شدم پس عاشقش هم میمونم.گنده ترازتوهاش نتونستن به من درمورداین عشق چیزی بگن حالا تو جوجه فکلی اومدی به من میگی دس ازسرآرش من وردار.؟؟؟؟بروبابا توهم خودتودرست کن
خانوم محترم تومیدونی عشق چیه؟تعصب چیه؟
به نام خالق هستی ،به نام خدایی که عشق را آفرید..ماه را ..ستاره راو زمین را و تو را.................... حال تنها در حال تفکر به تو هستم..تویی که من را از خود بی خود کردی..برایم معنی زندگی بودی،معنی عشق ،معنی..... نمی دانم چرا خدا یارمان نبود،نمی دانم چرا اینگونه به پایان رسید..نمی دانم چرا.......؟؟؟؟نمی دانم چرا همیشه در میان باران تنها می شوم و همسفرم می رود ...نمی دانم چرا!!!!........نمی دانم زین پس بعد تو چگونه سرکنم ..نمی دانم چه می شود.. اما... اما آرزویم این است هرگز لبخند از لبانت پر نکشد..شاد باشی و خوش..و به تمام آرزوهایت برسی.. می دانم بودن بامن برایت سخت و دشوار بود..می دانم نبودم نیز دشوار است اما.. اما تو می توانی فراموشم کنی و من نه... من عهد بستم..عهد بستم حتی در شب عروسی ام هم بیادت باشم و برایت بنویسم.و همین کار را می کنم. قسم خوردم عاشقانه دوستت بدارم... آرزو می کنم هر چه زود تر با کسی که لایق خوبی های توست آشنا شوی و عاشقش شوی..عاشقانه در آغوشش بکشی و با صدایی که مرا شیفته ساخت اورا به وجد برسانی... اما بدان گلکم من با شادی تو شاد میشوم و با غم تو میمیرم..اگر خدای ناکرده جایی اشک بر چشمانت جاری شد به من بگو تا همدمت شوم و همراه با تو برایت ببارم..اگر روزی نیاز به غمخوار داشتی بگو تا برایت تکیه گاه شوم گر چه کمرم خمیده ..اگر روزی جان خواستی بگو تا برایت فدا کنم... .....تکاتک جملاتی را که گاه و بی گاه بر زبان می آوردی را به یاد دارم..تکاتک جملات را هرشب برای خود مرور میکنم..زیبا بود سخنت..کلامت. دلکم متاسفم که نتوانستم تو را به آرزوهایت برسانم..متاسفم که طبق خواسته ی تو نبودم ..متاسفم از اینکه هر شب اشک بر چشمانم جاری است و حتی یک روز نتوانستم گوش به حرفت((گریه نکن))بدهم..متاسفم.. اما بدان از تمام آرزوهایت به یک آرزو رسیدی..یادم میآید روزی گفتی: که بزرگترین آرزویم این است:هرگز روزی نرسد که بگویی کاش با او آشنا نمی شدم..کاش و حیف و افسوس از بودن با او...؛قول شرف میدم که هرگز پشیمان نشدم و نخواهم شد.. نمی دانم چطور این شب را به سحر برسانم؟؟!!!!!!!!!!! شب فراق ... فقط بدان دوستت دارم عشقم...
نمی توانم دست از نوشتن برکشم..تنها درمان درد بی درمانم با نوشتن رام میشود..اشک ها روی برگه می چکد و جوهر خودکارم در میان قطرات اشک پخش میشوند..باز هم دارم برای تو مینویسم..امشب تو از من خواستی رهایت کنم؛تنهایت بگذارم؛بودنم برایت دیگر باعث آزار شده..من نمی توانم چهره ات را غمگین و پر درد ببینم..نمی خواهم تحملم کنی.. من می روم.... می روم تنها برای تو می نویسم..تنها برایت دعا میکنم..تنها.... نمی دانم چه کنم؟!!هنوز باورش دشوار است..تو رفته ای؟؟؟؟؟؟.. دیگر نمی دانم به چه کسی از دردهایم بگویم؟!!..در اوج نا امیدی با صدای چه کسی آرام گردم؟؟؟..تو رفته ای............. خوشبختی تو آرزوی من است....اما چطور تو را در آغوش دیگری تصور کنم............خداااااااااااااااااااا..... حسرت دیدارت در دل پر از دردم مانده و حال تو رفته ای......................... می دانم این رفتن بی بازگشت است..می دانم اما در انتظار آمدنت ثانیه شماری می کنم... شب ها برایت می نوسم و صبح ها به امید اینکه تو در گوشه ای از جهان چشم باز میکنی و بیدار می شوم....اگر روزی بدانم چشمانت دیگر تا ابد خفته اند و بیدار نمی شوی بدان من هم دیگر نخواهم بیدار شد ... نمی دانم ..آیا هنوز باورت نشده است من دومین مجنونم؟؟؟من عشق را طی کردم و حال به جنون رسیدم..من جنون یافتم از عشق تو............... اما تو به عشق هر کی هستی باش عشقم... دوستت دارم عاشقانه دیوانه وار مجنون وار........................
سکوت همه جا را فرا گرفته اتاق تاریک تاریک است ..نور شمع هایمان در اثر وزش باد سهمناک خاموش شدند.. هوا سرد است..سوز عجیبی همه جا را فرا گرفته و تا مغز استخوان پیش می رود.. و دلم چ تنگ است..دلم هوایی شدس.. کاش امشب که چشم برهم می نهم دیگر آن ها را نگشایم؛آخر چشمانم دیگر طاقت دیدن نامردی ها و دروغ را ندارد.. بگذار سخنم ناگفته بمان...تو بگو..تو باقی حالم را وصف کن.....................
4 روز است..4روز است که از دوریت می نالم..4روز است که تنها کارم گریه است.. حالت آیا خوب است؟؟آیا ای دوست توانستی خوشی را یابی؟؟ توانستی فردی را یابی که عاشقانه دوستت بدارد؟؟ راستی خاطرات گذشته را چه کردی؟میدانم همه را در دلت دفن کردی و سخن نمیگویی.... من هرگز دفترچه خاطرات باتو بودن را نمی بندم.////// ............... ساعت 13 روز یکشنبه ؛توکلاس دین و زندگی حوصله گوش دادن به درس ندارم ..نمی دونم چیکار کنم فقط می نویسم...برای تو..تو الان باید کلاس باشی ..نمی دونم الان در مورد لادن چی فک میکنی..حتما می گی کاش با لادن بودم و الهام اصلا از کجا اومده تو زندگیم..نمی دونم هنوز باهاش هم گروهی یانه؟؟ کاش میتونستم بایکی حرف بزنم و از دردام بگم..اما بیشتر نگران توام..چ زود خودتو کنار کشیدی..چ زود خودتو باختی؟!! اما احساسم میگه خودت از کاری که کردی راضی نبودی و از روی اجبار یا نمی دونم....اینکه جوابم رو نمی دی یعنی که خودت نمیتونی بگی برو گمشو...تو نمی تونی..میدونم وقتی صدامو میشنوی عذاب می کشی ...آخه چه کسی؟؟؟؟؟ چه کسی باعث شد؟؟؟؟؟؟
نمیدونم چرا...چرا...چرا........................................ آخه تو و من چرا باید عذاب بکشیم ..چرا من باید گیج و سرگردان فقط گریه کنم.. چرا ..تو که بم گفتی برو..تو چرا از دلتنگی میگی؟تو از درد چی می فهمی؟؟تو ... حالم از دنیا بهم میخوره از زندگی بدم میاد...کاش بمیرم از هیچ چی نمیترسم... سرمو گرم میکنم به درس و کلاس اما در تمامی لحظات با تو...باتو که تنها کسم هستی سر میکنم.. دیروز باشگاه رفتم تو بارون ..خانوادم بم گفتن دیونه تو این بارون باشگاه بری چی کار.. اما من رفتم چون دلم مث آسمون گرفته بود و هوای باریدن داشت..چترمو بستم تا بارون خیسم کنه و احساس آرامش کنم.. باشگاهمون کنار دریا دریا طوفانی بود..آبش پیشروری کرده بود به جاده ها تو کفشم آب رفت اما من با آرامش تو همون اب ها قدم میزدم..موقع برگشتن شب شده بود..بعد اذان بود داشتم از جاده ر میشدم با آرامش ماشین باسرعت نزدیک بود بزنتم و من خیلی اروم راهمو ادامه ادم مث دیوونه ها اگه ترمز نمیکرد میمردمو انقد عذاب نمیکشیدم.....الان دارم اهنگ نیما علامه رو گوش میدم همون که تو برام فرستادیش..وابستت شدمو و بتو کردم عادت ..دیوونتم عشقم تو باید مال من باشی مال من باشی.... هنوزم باورم نشده که برنمیگردی تو برمیگردی..تو بازم برمیگردی......................................... برگرد دیگه خسته شدم.. تنها امیدی که برا زنده بودن و زندگی کردن اینه که امید دارم و میدونم برمیگردی.. ازت میخوام برگردی با کمال پررویی...اخه دست خودم نیست دیگه نه غرور برام مهمه نه شخصیت و نه...................اصلا هیچ چیز جز تو برام مهم نیست.. برگرد برگرد.....برگرد اخه چرا؟؟؟
وای..خدا........................ اصلا بذارین وصف حالمو از صدای مرتضی پاشایی بگم: یکی هست تو قلبم..که هرشب واسه اون می نویسم و اون خوابه... نمی خوام بدونه..واسه اونه که قلب من این همه بیتابه... یه کاغذ یه خودکار..دوباره شده همدم این دل دیوونه... یه نامه که خیسه پر از اشک و کسی بازم اونو نمیخونه... ........ الان دارم این اهنگو گوش میدم...الان خواستم بیام نت اما نشد ..نمیدونم چرا نمیتونم به نت وصل شم اما اشکال نداره حرفامو الان مینویسم و .. دلم گرفته..خیلییییییییی..انقد خستم ...از همه چیز خستم از درس از مدرسمون از دست خودم از دست sاز ....... اگه بگم امروز تنها روزی که ساعت 2.15دقیقه اومدم خونه شاید باورتون نشه که من هر روز تا ساعت 3.15 یا 4 یا گاهی بعد مدرسه میرم کلاس و بعد اذان میام...واییییییییییی مغزم اصلا داره جواب میکنه هرکاری میکنم که بتونم فراموشش کنم بخدا نمیشه نمیتونم الان دیوانم که............4روزه ازش بی خبرم...دیوانه ام حالم بده...خدا.......................... پریسا بم گفته بود چرا شما از هم مدام گله میکنید شماکه همو دوست دارید .... اره اما چه فایده ؟؟؟؟؟؟؟؟ گفته بود: خوش به حالت الهام تو حداقل باش هستی...................اره اما ظاهرا ولی ما از هم جداییم وقتی مث الان حالم بده اون روحشم خبر نداره......وقتی شبا بیخابی به سرم میزنه و به اون فکر میکنم اون به کی فکر میکنه؟؟به من؟؟یا اصلا خوابه؟..... من عضو تئاتر مدرسه ام یا همون نمایش صحنه ای..در نقش یه گنجشک بازی میکنم که از اول بازی تا اخر نقش افسرده ها رو بازی میکنم و 5 دقیقه اخر باید گریه کنم همه بم میگن بابا ایول نقشتو عالللللللللی بازی میکنی مربی مون منو میبینه نزدیکه خودش هم گریش بگیره اخه میدونید چرا من انقد این نقشو خوب بازی میکنم چون من تو بیرون تو درونم غم دارم سرشار از دردم و میدونم چطور باید اشک بریزم.... دیگه نمیدونم چی بگم فقط الان حالم بده و بازم نمیتونم اروم بگیرم میرم بخوابم تا با خواب پر ای بر حقایق نهم....
معشوق من.. نمیدانم چگونه عشق را معنی کنم.. سوختن و با درد ساختن؟؟!! در حسرت دیدن پرپر زدن.. من.........برای معنی عشق چیزی نمیابم جز اشک و آه و دوری... چندی است عاشق شده ام ..عاشق فردی که فقط با شنیدن صدای جان بخشش زنده ام ... عاشق فردی ام که نظیر ندارد.. معشوق من تک است... معشوق من یک فرشته است.. فرشته ها دور از دسترس اند .. معشوق من در دوردست هاست.. وجود فرشته ها را نمی توان با دست لمس کرد تنها باید حس کرد.. من معشوقم را رودر رو ندیدم از گرمای دستانش بهره ای نبردم ولیکن هرشب و هرشب وجودش را در کنارم حس میکنم.. فرشته ی من .. میخواهم د فقط فرشته ی من بمانی نه مثل ماه که دورش را ستاره ها پوشانده اند میخواهم تنها من تو را بپرستم..میخواهم تنها من برایت بنویسم .. فرشته ی من .. بدان بی نهایت دوستت دارم و تمام زندگی من به تو و لبخندت وابسته است... از راه دور تو را میپرستم و به تو عشق میورزم... فرشته ی من ..فرشته ی من تا ابد فرشته ام بمان...
C†?êmê§ |